اُمید وارگریه کنیم
فروغ از لندن فروغ از لندن

این سروده به استقبال برادر گرامی ام آقای عبد القدیر«عارف»تحتِ نام «گریه کنیم» سروده شد چون درد ها یکسان است خواستم بهم گریه کنیم باتقدیم احترام فروغ

        
بیاکه هردوبهم زارزارگریه کنیم
زِدردِ میهنِ خود باربارگریه کنیم
بیادِ باغ وگل وبلبل وچمن زارش
بسانِ چشمهٔ دنباله دار گریه کنیم
بیا چو بلبلِ آواره ای وطن هردو
زِجورِظالم وازظلمِ خارگریه کنیم
زِدیده اشک بریزیم چوابرِنیسانی
بیادِ کوه و دَمن آبشار گریه کنیم
زِسوزِ دردوغمِ هموطن بهم گویم
بجایِ آنکه بوَد سوگوارگریه کنیم
بیاد آوریم اشکِ یتیم و بیوهٔ خود
زقتلِ بیگنه در انتحار گریه کنیم
بیا چو آینه هر گفتنی بیان داریم
دمی نشسته و آینه وارگریه کنیم
برای ملتِ کاو سالهای سال شده
زِبین رفته ورا،اعتبار گریه کنیم
برایِ کشورِکاو نامدارِتاریخ بود
بیادِ آن همه عزو،وقارگریه کنیم
بیا زِجنگ و جدایی وافترق نالیم
برای صلح بسی انتظارگریه کنیم
بیا فروغ شبِ تارِ هم دگر گردیم
بسانِ عارفِ امید وار گریه کنیم
       17/9/2013
  باتقدیم احترام





September 18th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان